ایرادی ندارد اگر ساعتها جلوی کامپیوتر توی وب چرخ بزنم. اینجا تنها جای ارتباط من با دنیای واقعی است. با دنیایی که با من یک عالمه چیز مشترک دارد. که همه چیز را با مارکها و کالاها و الگوهای استاندارد که به حلقوم بشر چپانده اند نمیسنجد. اینجا میروم داستان یک لحظه از زندگی یک نا آشنا را میخوانم، در پیچ یک خیابان آشنا، در یک احساس سنگین غمی آشنا و فکر میکنم اینجا همان دالانی است که اگر دستم را دراز کنم، میخورد به دست دراز شده کسی مثل من...
هیچ ایدهای ندارم که کجایی چند سالته و چه جنسیتی داری، حس میکنم باید دختر باشی و یه جایی جز ایران باشی چون لحن دلتنگ خاصی داری ولی این موجود کوچولو واسه من هم شده تمام دنیام، تمام دنیایی که میتونم با یه کلیک پرت شم وسط جایی که بهش تعلق داشتم و بعد وقتی میبندمش حس تنهایی و طردشدگی خاصی میکنم این لپتاپ لعنتی معجزه کرده و من رو به قدر خودش کوچیک کرده و دیگه این من هستم که همه جا همراهشم نه اون همراه من...
ReplyDelete