به هیچ چیز دست نمیزنم. به این لباسها که از مبل ریخته است پایین. به کفشهای در هم و بر هم. به چمدانهای باز نشده. به لحافهای مچاله روی زمین. به جورابهای پرتاب شده این سو و آن سو. به ظرفهای انباشته توی ظرفشویی و خودم، یک پهلو روی مبل. همینطور همه با هم همینطور که هستیم بمانیم. خاک بنشیند رویمان. آنقدر بمانیم که تبدیل به چیزی دیگر شویم.
No comments:
Post a Comment