تا بحال شده است که یک چیزی تو را بلغزاند آن طرف گریه کردن؟ تنها یک ذره آنطرف تر. بعد هی زور میزنی که بیایی عقب تر. گریه پشت سر تو دارد توی جوی باریکی میرود. هی خودت را میکشی که بیایی این طرف تر. بیفتی توی گریه. گریه ات بگیرد. اما آنطرف گریه گیر کردهای و داری نفس تمام میکنی...
این حال...
خیلی پیش اومده برام، اما نمی تونستم توصیفش کنم...
ReplyDeleteولی وقتی میفته توش اون حس بعدش کلی قشنگه!