Stories of Broken and Unbroken Things
Tuesday, July 19, 2011
...
زن با چشمهای سبز و درشت با موهایی که کم کم به سپیدی میزد، با صدایی که حالا با آنکه نشنیده بودمش اما توی گوشم طنین میاندازد، با دامنی بلند، با قصّههای انباشته زندگی اش، به او گفته بود: همیشه دوستش داشته باش...
No comments:
Post a Comment
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment